فناوری نانو اغلب به صورت مجموعه ای از نوآوریهای پیشرو ارائه می شود و این جاست که راهکارهای انتقال فناوری و دانش ، نقشی محوری در پویایی صنعت بازی خواهند کرد. این مقاله به شکلی بنیادین به بررسی الگوی انتقال دانش در فناوری نانو و مقایسه ی آن با الگوهای نوظهور دیگر (فناوری زیستی و میکروالکترونیک) می پردازد. یافتههای ما نشان می دهد که الگوی انتقال فناوری نانو از آنچه که درمورد فناوری زیستی شکل گرفته، بسیار متفاوت است: در خصوص فناوری نانو، درحالی که شرکتهای کوچک و متوسط، نقش با ارزشی در انتقال فناوری بازی می کنند، عملکرد اصلی "ترجمه" ی دانش نوین، میان سازمان های پژوهشی غیرخصوصی و صنعت، برعهده شرکت های بزرگتر است؛ همچنان که در مراحل اولیهی رشد میکروالکترونیک نیز چنین بوده است. این نتایج نشان می دهد که سیاستهای اختصاصی آغازین جهت تسهیل انتقال فناوری زیستی، برای افزایش نفوذ فناوری نانو مناسب نیستند.
1. مقدمه
فناوری نانو وعدهی تبدیل شدن به یک عامل اقتصادی مهم در قرن 21 را داده است. سازمان ملی توسعه فناوری نانو آمریکا[1] (NNI) ، فناوری نانو را فهم و کنترل ماده در مقیاس طولی در محدوده تقریبی 1 تا 100 نانومتر که در بر گیرنده علم، مهندسی و فناوری است، تعریف میکند. فناوری نانو شامل پژوهش و توسعهی مواد، وسایل و سیستمهایی است که به خاطر ساختارها و ترکیبات نانومقیاسشان، دارای خواص و عملکردهایی جدید هستند. این فناوری پتانسیل لازم را جهت تحول پایهای تحقیقات علمی داراست و همچنین افزایش بهرهوری صنایع معمول و ایجاد کاربردهای جدید را در فناوریهای نوظهور، نوید میدهد. بنابراین، انتظار میرود که فناوری نانو، تأثیری قابل توجه و مثبت بر رشد اقتصاد و ایجاد بازارهای جدید داشته باشد؛ به همین دلیل است که بسیاری کشورها و شرکتها، میلیاردها دلار برای توسعه فناوری نانو سرمایهگذاری کرده و در انتظار بازدههای بزرگ هستند.
فناوریهای نانو از فناوریهای بینرشتهای [2]هستند و دارای مزیت چند صنعتی[3] هستند: کاربرد فرآیندها و محصولات در زمینههای مختلف از پزشکی، الکترونیک، اپتیک، مخابرات و هوا فضا گرفته تا انرژی، توسعه یافته یا در حال توسعه هستند. فناوری نانو به عنوان یک نوآوری موفقیت آمیز دیده میشود که انتقال فناوری[4] و تبادل دانش[5] نقشهایی محوری را در تولّد و رشد آن بازی میکنند. اما اطلاعات اندکی در رابطه با الگوهای انتقال فناوری در خصوص نانو وجود دارد. نیکولاینن و پالمبرگ[6]، در مورد جنبههای خاص انتقال فناوری نانو بحث کرده اند: تفاوت برداشت محققان در دانشگاهها و محققان صنعتی، همچنین میزان شدتی که محققان دانشگاهی در تحقیقات مربوط به فناوری نانو درگیر آن هستند. اما مطالعات انجام شده در زمینه فناوری نانو، هنوز نقش شرکتهای کوچک و بزرگ در الگوی انتقال فناوری را مشخص نکرده است و هدف ما این است که با گسترش و تعمیم این بحث در مورد نقشهای مربوط به شرکتها در این الگو، کمکی به میزان فهم و درک از این مسئله کرده باشیم. ما با هدف کمک به تصمیم گیرندگان در جهت ایجاد فرصتهای درست برای توسعه آینده، الگوی انتقال فناوری را در بخش فناوری نانو به شکلی عمیق، با مقایسهی تحول فناوری نانو با میزان تحول دو فناوری نوظهور دیگر (زیستفناوری و میکروالکترونیک) مورد بررسی قرار دادهایم. هر یک از این فناوریها، چشم اندازهای نوآورانهای را برای تولید محصولات موجود با استفاده از مجموعههای کاملاً جدید از صلاحیتهای فنی ارائه میدهند. لینتون و والش[7]، فناوری زیستی، میکروالکترونیک و فناوریهای نانو را به صورت «فناوریهای مبتنی بر مواد، با منحنیهای نوآوری همزمان[8] محصول و فرآیند» توصیف کرده و آنها را به عنوان «موتورهای احتمالی رشد اقتصاد آینده» در نظر گرفتهاند.
فناوریهای نانو اغلب با زیستفناوری مقایسه میشوند و این به دلیل پیشرفتهای اخیر این دو رشته در صنعت داروسازی است. رشد فناوری نانو به عنوان تهدیدی برای راهبری شرکتهای بزرگ و استقرار یافته مطرح میشود و این تهدید به از کار افتادن تخصصهای انباشته و در مقابل ایجاد فرصتهای نوظهور برای شرکتهای جدید و نوپا برمیگردد. چنین تازه واردانی برای استفاده از فناوریهای مختلکننده بهتر از مدیران کنونی دیده میشوند که ممکن است از سکون سازمانی رنج برند و با چشم انداز الزام به آدم خواری[9] بازارهای خودشان مواجهاند. اگر مقایسه با فناوری زیستی درست باشد، شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs) ، به احتمال زیاد نقشی کلیدی در پویایی صنعتی فناوری نانو بازی میکنند. این منجر به معماریهای صنعتی میشود که شامل افزایش تعداد قابلیتهای ویژه با تمرکز بر آوردن فرآیندها، ابزارها، مواد نسل اول، دستگاهها و سامانههای فناوری نانو به بازار است.
اما تکامل فناوری نانو ممکن است با تکامل میکروالکترونیک مقایسه شود؛ اگرچه به نظر میرسد که مقایسه در اینجا به یک چشم انداز صنعتی متفاوت اشاره دارد. لینتون و والش شباهتهای موجود در فرآیندهای نوآورانهی محصولات فناوری نانو و ساخت میکرو-نیمه هادیها را نشان دادهاند. آبرناتی و آتربک[10] نشان دادند که شرکتهای بزرگی همچون صنایع نیمهرسانای فیرچایلد[11]، IMB و تجهیزات تگزاس[12] چگونه نقش اساسی را در فازهای توسعه اولیه این صنعت در سالهای 1960 و 1970 بازی کردند، در حالیکه روتاارمل و درزبای[13] به الگوی مشابه درگیری اولیه شرکتهای بزرگ و در مرحله بعد، ورود شرکتهای کوچک در زمینه فناوری نانو اشاره کردهاند. توسعه فناوری نانو به پایگاه دانش گستردهای نیاز دارد که شرکتهای بزرگ به داشتن آن تمایل بیشتری دارند. این مسأله یادآوری میکند که چنین شرکتهایی در هر دو فاز کشف و تجاریسازی کاربردهای بالقوه فناوری نانو غالب خواهند بود و اینکه شرکتهای کوچک و متوسط نقش کمرنگ تری را بازی خواهند کرد.
این تحقیق بر نقشهایی تمرکز دارد که شرکتهای کوچک و متوسط در الگوی انتقال دانش این فناوری جدید بازی میکنند که نقطه مقابل نقشهایی است که بهوسیلهی شرکتهای بزرگ به عهده گرفته میشود. شواهد تجربی اغلب نشان میدهند که SMEs نوآوران مؤثرتری نسبت به شرکتهای بزرگتر هستند، همان طور که بهوسیلهی تحلیل والش و کرشوف[14] از برنامه انتقال فناوری SAMPLES نشان داده شد. بنابراین، این مقاله سؤالات زیر را نشان میدهد: SMEها چه نقشی را در بازتولید و انتقال دانش بازی میکنند؟ آیا آنها همانند نقش خود در فناوری زیستی جایگاهی مرکزی دارند؟ آیا آنها تنها یکی از مسیرهای بیشماری هستند که دانش و فناوری از طریق آن، از دانشگاه به صنعت منتقل میشود؟ یا اینکه به همان شکلی عمل میکنند که SMEها در بخش میکروالکترونیک به عنوان تأمینکننده تجهیزات متخصص به شرکتهای بزرگ عمل میکنند؟
ما برای بررسی الگوی انتقال دانش در فناوری نانو، پایگاه دادهای متشکل از حدود 10000 شرکت ساختهایم که بین سالهای 1990 تا 2008 در فناوری نانو ثبت اختراع کردهاند. با استفاده از یک راهکار تحقیقاتی معتبر بر مبنای کلمات کلیدی برای استخراج اختراعات ثبت شده از PatStat و سپس ارجاع دادن این پایگاه داده در برابر ORBIS برای بازیابی دادههای مالی شرکتها، که در نتیجه منجر بهشناسایی و استخراج شرکتهای بزرگ و کوچک میشود. مقاله ما به شکل زیر ساختاربندی شده: در ابتدا الگوی انتقال دانش در فناوری نانو را با در نظر گرفتن الگوهای تکامل فناوری در صنایع زیستی و میکروالکترونیک، بررسی میکنیم و سپس دادههای تجربی و روشهای تحلیل را توصیف کرده و در نهایت نتایج را ارائه کرده و مورد بحث قرار میدهیم.
2. آیا مدلهای انتقال دانش در فناوری نانو، فناوری زیستی و میکروالکترونیک مشابهاند؟
2.1. مقایسه فناوری نانو با فناوری زیستی: بسیاری از دانشمندان دریافتند که فناوری نانو و فناوری زیستی الگوهای تکاملی فنی مشابهی به نمایش میگذارند. الگوی توسعه فناوری زیستی تا حد زیادی بر مبنای ایجاد SMEهایی با تحقیقات گسترده بوده است که معمولاً شرکتهایی بر پایه رهیافتهای دانشگاهی[15] از طریق همکاری یک دانشمند و یک مدیر حرفهای، با حمایت سرمایهگذاری و با هدف بهکار بردن اکتشافات علمی جدید برای توسعه محصولات تجاری تشکیل میشوند. در بسیاری موارد، این شرکتهای دانش بنیان از دستیابی به متخصصان برتر دنیا بهره میبرند و با تخصص شرکتها که به شکل اساسی در حوزههای تحقیقاتی در حال توسعهاند و به طور مستقیم به زمینههای علمی آزمایشگاه اصلی متخصص خود مربوط میشوند. محصولات این SMEs، تحقیقات نسبتاً انحصاری در حیطهای نسبتا محدود بوده و در حوزه قابلیت آنها برای انتقال تحقیقات شان به نوآوریها است. چنین شرکتهایی به طور معمول، فاقد داراییهای مهم در زمینههایی از جمله تولید، آزمایش، بازاریابی و دسترسی به بنگاههای نظارتی یا شبکههای توزیع صنایع غذایی یا دارویی بودند. ب آنها به منظور فراهمسازی قابلیتهای نوآوری خود در زمینه فناوری زیستی، مجبور به توسعه اشکال مختلف از همکاری با شرکتهای جا افتاده بودند. از آنجایی که شرکتهای داروسازی بزرگ به الگوی شیمی آلی قدیم متعهدند، جایی که تمامی تواناییها و ظرفیتهایشان متمرکز شده بود، در نتیجه نمیتوانستند به راحتی دانش جدید فناوری زیستی را درونیسازی کنند. همچنین تعداد اندکی از آنها ظرفیت جذب مورد نیاز برای درونی کردن الگوی جدید را داشتند یا میتوانستند چنین توانایی را به سرعت ایجاد کنند. بنابراین، انجام هماهنگی بین شرکتهای کوچک و بزرگ، به هر دو طرف در جهت دسترسی به تواناییها، ظرفیتها و داراییهایی که فاقد آن بودند، کمک میکند. شرکتهای بزرگ به اکتشافات علمی SMEها برای بقای مسیر تولید محصولات خود وابستهاند و SMEها به بازارهای تجاری، با پتانسیل دریافت حق امتیاز در زیر چتر حمایت شرکتهای بزرگ و ابستهاند و این در صورتی است که اکتشافاتشان در آنجا موفق شود. در نتیجه، صنعت فناوری زیستی بهوسیلهی یک ساختار شبکهای از همکاریهای بین سازمانی فعالان مختلف درگیر در آن، شناخته میشود؛ زنجیرهای از مؤسسات تحقیقاتی، شرکتهای بزرگ، شرکتهای کوچک و متوسط که به عنوان یک رابط بین دانشمندان و نقش آفرینان تجاری بزرگ عمل میکنند. در چنین چارچوبهایی، SMEها نقشی کلیدی در روند تولید مشترک و انتقال دانش بازی میکنند. به شکلی اساسی در جهت پرکردن شکاف بین مؤسسات تحقیقاتی دولتی و شرکتهای داروسازی و شیمیایی بزرگ عمل میکنند، محصولات پژوهش را از محققان میخرند، آنها را به سمت اهداف خاص توسعه داده و یا اصلاح میکنند و سپس این دانش را به شرکای بزرگتر برای تجاریسازی میفروشند. ارسنیگو[16] استدلال میکند که این خصوصیت شرکتهای فناوری زیستی نوپا[17]«یک راه حل سازمانی برای مشکل انتقال فناوری ارائه میکند» و به این سازمانهای جدید به عنوان «ایجاد کنندگان فن آوری تخصصی» اشاره میکنند. در حالی که پیکا و ساویوتی[18]، به نقش آنها به عنوان ''انتقال دهندهها" اشاره میکنند. بنابراین در الگوی انتقال فناوری زیستی، SMEها نقش فعالان اقتصادی مرکزی دارند.
زاکر[19] و همکاران استدلال میکنند که تکامل فناوری نانو از همین الگو تبعیت میکند. شرکتها هر جا و هر زمآنکه دانشمندان دانشگاهی مقالات موفقیت آمیز را منتشر کنند، وارد میشوند. آنها پیشنهاد میکنند که تولید دانش فناوری نانو در زمینه اجتماعی وسیعتری از همکاری بین سازمانی تعبیه شده است و الگوهای توسعه مورد انتظار بر مبنای روابط قوی بین دانشگاه و صنعت هستند که منجر به ایجاد شرکتهای دانش بنیان میشود. در چارچوب فرایند انتقال دانش از علم دانشگاهی و مهندسی به کاربرد صنعتی، SMEها نقش میانجی را بازی میکنند. مشارکت دانشمندان برتر، به شکل مهمی به دردسترس بودن اختراعات فناوری زیستی کمک میکند و به نظر میرسد که یک فرایند مشابه در فناوری نانو آغاز شده است. در چنین بخشهای فناوری پیشرفته، شرکتهای تازه تأسیس شده به عنوان محرکه اصلی تغییر فناوری دیده میشوند و استدلال شده است که این نوع فعالان به احتمال زیاد در موقعیت بهتری نسبت به شرکتهای بزرگ برای بهرهبرداری از فرصتهای جدید ایجاد شده بهوسیلهی ظهور فناوری نانو قرار دارند. برای بررسی اینکه آیا الگوی انتقال فناوری نانو مشابه این الگو در صنعت فناوری زیستی بر حسب نقش SME هاست یا نه، موارد زیر را بررسی میکنیم:
2.2. مقایسه فناوری نانو با میکروالکترونیک: آبرناتی و اوتربک[21]، پک[22]، براون و مک دونالد[23] همگی بر نقش اساسی شرکتهای بزرگ در مراحل اولیه میکروالکترونیک، پافشاری دارند. پک و لوین[24] اشاره میکنند که هیچ تعامل عمیقی میان نظریههای علمی و تجربیات فناوری در طول سالهای اول توسعه ترانزیستورها وجود نداشت، مفهوم مدار تجمعی بر هیچ کاربرد جدیدی از نظریههای علمی استوار نبوده و تنها یک دستاورد مهندسی بود. در همین راستا، مووری[25] استدلال میکند که تکامل ساختار صنعت، به بهترین شکل با ارجاع به نقش محوری فرآیندهای تولید توصیف میشود، «ورودی خالص علم به سمت نوآوری نیمههادیها در حال حاضر نسبتا چشم گیر نیست، مهندسی تولید مهم است.» آرکانجلی[26] و همکاران اشاره کردند که انباشت دانش در مراحل اولیه صنعت به طور عمده بر مبنای پیشینه، دانش فنی و اشکال مختلف سازمان شرکتی برگرفته از فناوریهای الکترونیکی بوده است. براون و مک دونالد توضیح دادند که در دو دهه اول صنایع رایانه و نیمههادی، تولیدکنندگان مجتمعی بزرگ، قطعات حالت جامد ویژه خود را طراحی کردند، اکثر تجهیزات اصلی مورد استفاده در فرایند تولید خود را تولید کردند و از قطعات تولید شده داخلی خودشان در ساخت رایانههای الکترونیکی و نرم افزار رایانهای که به مشتریان خود اجاره داده یا فروخته بودند، بهره میبردند. با این حال، همانطور که لوین (1982) اشاره میکند، در اواخر دهه 1970، پیشرفت فنی به طور فزایندهای به تحقیقاتی بیشتر از آن حد که مرحله اولیه صنعت مشخص کرده بود، نیاز داشت، در حالی که Peck (1986) به این نکته اشاره کرد که سه نهاد ,IBM AT & T و شرکتهای بزرگ رایانه و نیمههادی ژاپنی، قبلاً با برنامههای بزرگ برای انجام چنین تحقیقاتی قرار داشتند، و پروژههای بزرگ مقیاس R & D به طور فزایندهای در صنایع نیمههادی و رایانه اهمیت یافتند. در حالی که این تلاشها به طور مشترک بهوسیلهی شرکتهای سودآور انجام شد، آنها تا حد زیادی بهوسیلهی دولتها سازمان دهی و حمایت مالی شدند، و به طور کلی بر تحقیقات عمومی بلند مدت متمرکز بودند، توسعه محصول و فرآیند را به شرکتهای کوچکتر مستقل واگذار کردند که با مقیاس کوچکی از قابلیتهای پژوهشهای آنها تطبیق داشت. در چارچوب صنعت میکروالکترونیک، چند شرکت بزرگ نقش اساسی را در تولید مشارکتی دانش، بر اساس مشارکت ایجاد شده در مراحل اولیه این صنعت، بازی میکردند؛ بنابراین به نظر میرسد که واحدهای تحقیق و توسعه داخلی و پروژههای تحقیقاتی بزرگ مقیاس که بهوسیلهی شرکتهای بزرگ و همچنین نهاد تحقیقات دولتی انجام شدند، بردار اصلی تولید مشارکتی و انتقال دانش بودهاند؛ همین امر موقعیت شرکتهای بزرگ را به عنوان فعالان اقتصادی مرکزی در این صنعت تثبیت میکند. بسیاری از محققان به این نکته اشاره کردهاند که چگونه واحدهای تحقیق و توسعه داخلی و همکاریهای مشارکتی آنها در افزایش ظرفیت جذب شرکت نقش بازی میکنند که معمولاً به عنوان «توانایی یک سازمان برای شناختن ارزش اطلاعات جدید و خارجی، همانندسازی آن و استفاده از آن برای تولید محصول تجاری» تعریف شده است. شرکتهای بزرگ، برای راهاندازی پایگاههای گسترده دانش میکروالکترونیک، دانش را از طریق پروژههای تحقیق و توسعه داخلی و خارجی جمع آوری کردهاند که به توسعه این ظرفیتها کمک کرده است.
یک مقاله اخیر بهوسیلهی Mangematin و همکاران (در مطبوعات) استدلال میکند که در توسعه فناوری نانو، شرکتهای بزرگ پایگاه دانش موجود خود را با فن آوریهای نوظهور تلفیق میکنند و نشان میدهند که آنها چگونه در تطبیق اولیه این موارد سرمایهگذاری میکنند تا به توسعه فن آوریهای جدید سرعت ببخشند و به عنوان بازارهای ظهور کرده فراهم میآیند. به نظر میرسد که مانند مراحل اولیه صنعت میکروالکترونیک، ایجاد دانش در فناوری نانو به وجود انباشتهای دانش مرتبط است، الگویی پیشنهاد میدهد که مدل انتقال فناوری در فناوری نانو به میکروالکترونیک نزدیکتر است که شرکتهای بزرگ نقش اساسی را در آن بازی میکنند؛ این مقاله به بررسی این ادعا با آزمون طرح دوم میپردازد.
3. دادهها و روش
برای بررسی این دو گزاره که توسعه فناوری نانو شبیه فناوری زیستی است (که در آن، SMEها نقشی کلیدی در تولید مشارکتی و انتقال دانش بازی میکنند) و یا شبیه میکرو الکترونیک (جایی که شرکتهای بزرگ فعالیت مرکزی را داشتند) ، ما یک پایگاه داده از شرکتهای درگیر در فناوری نانو را تجزیه و تحلیل میکنیم. مجموعه اختراعات آنها و ارتباطات بین فعالان مختلف درگیر در فعالیتهای ثبت اختراع را بررسی نموده و در این روند توجه خاصی به اندازه شرکتها کردهایم. ما در ابتدا، پایگاه داده شرکتهای فناوری نانو را ساخته و ارائه کردهایم. سپس از روش تحلیل شبکه[27] برای مشخص نمودن ارتباطات بین فعالان درگیر در چنین فعالیتهایی از جمله دانشگاهها، بیمارستانها، مؤسسات غیر انتفاعی و نهادهای دولتی استفاده کردهایم تا به یک بازنمود عینیی کامل از شبکه ارتباطات آنها دست یابیم. تحلیل شبکه (یک روش توسعه یافته در چارچوب نظریه گراف) ، به طور فزایندهای برای مطالعه ارتباطات صنعتی بین گروههای مرتبط از فعالان مختلف اما با ارتباطات بینابینی مورد استفاده قرار گرفته و دانشمندان شبکه، آرایه عظیمی از ابزار مفهومی و روشهای شناختی برای تجزیه و تحلیل سازههای مختلف از فعل و انفعالات بین فعالان را توسعه دادهاند.
1.3. جمع آوری دادهها
برای ساختن یک پایگاه داده از شرکتهای درگیر، ما یک مجموعه داده از ثبت اختراعات مرتبط با فناوری نانو را از سال 1990 تا 2009 از پایگاه داده PATSTATEPO [28] (که دادههای بهدست آمده از 73 دفتر در سراسر جهان را جمع میکند) بهدست آوردیم. ما 617000 درخواست ثبت مرتبط با فناوری نانو را از بین بیش از 65، 000، 000 ثبت اختراع در PATSTAT که در دوره مد نظر قرار داشتشناسایی کردیم و از رویکردی برپایه کلمات کلیدی برای انتخاب یک زیرمجموعه از اختراعات ثبت شده مربوط به فناوری نانو استفاده نمودیم. ما دریافتیم که 9447 شرکت در دوره مطالعه ما در فناوری نانو ثبت اختراع کردهاند. ما سپس این پایگاه داده را برای بازیابی اطلاعات مالی و اقتصادی در مورد شرکتهای مجموعه دادهمان با ORBIS [29] تطبیق دادیم. ORBIS یک پایگاه داده جهانی جامع از اطلاعات 60 میلیون شرکت است که اطلاعات را از نزدیک به 100 منبع تلفیق میکند و به صورت گزارشهای استاندارد مختلف ارایه میکند. این تحقیق، 3719 شرکت درگیر در فناوری نانو را یافت (ما برچسب شرکتهای فناوری نانو را روی آنها میزنیم). ORBIS، چهار دسته شرکت تعریف میکند: (VL) شرکتهای بسیار بزرگ (سرمایه درگردش حداقل 40 میلیون دلار آمریکا با بیش از 1000 کارمند) ، (L) شرکتهای بزرگ (سرمایه درگردش حداقل 14 میلیون دلار آمریکا با بیش از 150 کارمند) ، (M) شرکتهای متوسط (سرمایه درگردش حداقل 1.4 میلیون دلار آریکا با بیش از 15 کارمند) و (S) شرکتهای کوچک (کسانی که در دستهبندیهای دیگر قرار نمیگیرند). با استفاده از این طبقهبندی، ما 2140 (58٪) شرکتهای انتخابیمان را در زمینه فناوری نانو به عنوان شرکتهای خیلی بزرگ یا بزرگ و 1579 (42٪) از آنها را به عنوان شرکتهای متوسط یا کوچکشناسایی کردیم.
3.2. مشخصات دادهها
جدول 4-1 ویژگیهای اصلی جامعه 3719 نفری شرکتهای نانو را توصیف میکند (آمادهسازی داده و تحلیل آماری برای این مقاله با استفاده از نرم افزار SAS پدید آمده است).
در جدول شماره 1 مشاهده میکنیم که 71% از SMEهای نانو بعد از سال 1990 ساخته شدند. به دلیل اینکه فهم ویژگیهای مقیاس نانو در مواد و سازوکار فرصتهای تحقیقاتی کلیدی در سال 2000 شفافسازی شدند، میتوانیم فرض کنیم که این شرکتها به طور ویژهای برای اجرای این اکتشافات جدید علمی در توسعه ی محصولات تجاری بنا شدهاند. در مقابل، 70% از شرکتهای بزرگ یا خیلی بزرگ (L-VL) قبل از سال 1990 ساخته شدهاند؛ میتوانیم این شرکتها را به عنوان سرمایه گذاران در فناوری نانو مشخص کنیم، اما به عنوان شرکتهای اختصاصی در زمینه فناوری نانو محسوب نمیشوند.
جدول شماره 2 نشان میدهد که نزدیک به 90% از SMEهای نانو در اروپا و آمریکا/کانادا قرار دارند (درحالی که شرکتهای نانو بزرگ یا خیلی بزرگ معمولاً در اروپا (48%) و آمریکا/کانادا (24%) و همچنین در آسیا (21%) قرار دارند). منگماتین و اربی[30] (در آینده نشر میشود) و اسلام و میازاکی[31] (2010) نشان دادند که سرمایهگذاری شرکتهای آسیایی در فناوری نانو به طور عمده بر روی نانوالکترونیک متمرکز شده است، بخشی که تحت سلطه شرکتهای بزرگ باقی میماند. جدول شماره 3 نشان میدهد که 42% از SMEهای نانو شدت ثبت پتنت بالایی دارند (بیش از 50%) ، اما 60% از شرکتهای بزرگ فناوری نانو شدت ثبت اختراع نانویی کمتر از 10% دارند.
جدول شماره 4، بخشهای اصلی صنعتی که 3719 شرکت نانو در آن بر اساس سیستم طبقهبندی صنعت آمریکای شمالی[32] عمل میکنند را فهرست کرده و نشان میدهد که بزرگترین مشارکت بخشی برای SMEهای نانو بخش خدمات فنی، علمی و حرفهای است (20%) ، در حالی که شرکتهای بزرگ یا خیلی بزرگ نانو به طور گستردهای در تولیدات پزشکی و دارویی، ابزار دقیق، و نیمههادی و دیگر بخشهای ساخت اجزای الکترونیکی یافت شدهاند.
با توجه به NAICS، بخش خدمات فنی، علمی و حرفهای خدمات تخصصی برای مشتریان در انواع صنایع (و برخی از مصارف خانگی) را ارائه میدهد که شامل تخصص در موارد زیر است: مشاوره حقوقی و وکالت، حسابداری، دفتر داری و حقوق و دستمزد خدمات، معماری، خدمات مهندسی و طراحی تخصصی، خدمات مشاوره، خدمات پژوهش، خدمات تبلیغاتی، خدمات عکاسی، خدمات ترجمه و تفسیر، خدمات دامپزشکی، و.... میتوان چنین استدلال کرد که این فعالیتها راههای ارزشمندی را نشان میدهند که در آن فناوری نانو میتواند درفرایند نوآوری مربوط به شرکتهای مشتری مورد استفاده قرار گیرد و بنابراین معقولانه است که انتظار داشته باشیم که SMEهای نانو نقش حیاتی را در ارتباط دانش[33] در چنین موقعیتهایی ایفا کنند.
3.3. ساخت و ساز شبکه
برای بهدست آوردن نقش SMEها و شرکتهای بزرگ در تولید دانش فناوری نانو، ما مفاهیم شبکه را معرفی میکنیم و روابط بین فعالان مختلف (دانشگاه ها، مؤسسات غیر انتفاعی، مؤسسات دولتی، بیمارستانها و شرکت ها) را اندازهگیری و نشان میدهیم، بر روی همکاریهای فن آوری بیان شده در طی ثبت اختراع اشتراکی متمرکز میشویم و سپس مرکزیت شرکتهای کوچک و بزرگ را بر روی شبکهها آزمایش میکنیم. نایوزی و رید[34] (2007) به ما یادآور شدند که اختراعات ثبت شده کلیدی برای حفاظت از مالکیت معنوی در هر دو مورد فناوری زیستی و فناوری نانو است و بنابراین ممکن است معیارهای ناقصی که با آن جریانات دانشی را اندازه میگیرند را نشان دهن. ما استدلال میکنیم که شبکههای ثبت اختراع اشتراکی روشی ارزشمند برای آزمایش ساختار همکاری واحدهای تحقیق و توسعه است؛ زیرا نتیجه همکاری میان فعالان را بازتاب میدهند.
ما از دو واحد تحلیلی مختلف در این تحقیق استفاده میکنیم. در ابتدا شبکههای رسمی ثبت اختراع مشارکتی را به روشی که دستهبندی فعالان را نشان میدهد، تحلیل میکنیم: دانشگاه ها، مؤسسات غیر انتفاعی، مؤسسات دولتی، بیمارستانها و شرکتها که با توجه به اندازه (کوچک/متوسط یا بزرگ/خیلی بزرگ) به نمایش گذاشته میشوند (شکل 1). سپس شبکههای ثبت اختراع مشارکتی در سطح شرکت را بررسی میکنیم (شکل 2). در هر دو مدل شبکه، گرهها نشانگر واحدهای تحلیلی هستند که دستهبندی سازمانی (دانشگاهها، مؤسسات غیر انتفاعی، مؤسسات دولتی، بیمارستانها و شرکتها) در شبکه اول و شرکتهای خصوصی در شبکه دوم و روابط ثبت اختراع مشارکتی بین فعالان مختلف را به هم مرتبط میکنند. تمرکز بر روی شبکه اصلی متصل (شکل 3) به ما اجازه میدهد تا همکاریهای برجسته بین فعالان راشناسایی و بنابراین قوانین شرکتها در انتقال دانش فناوری نانو را استنتاج کنیم. ما منبع باز شبکه تجسمی Cytoscape Collaboration را بررسی میکنیم و در توسعه چارچوب کاریمان نرم افزار را بررسی میکنیم. Cytoscape یک پروژه همکاری میان مؤسسه سیستمهای زیستی Leroy Hood lab، دانشگاه کالیفرنیا Trey Ideker lab، مرکز سرطان Sloan-Kettering آزمایشگاه Chris Sander، مؤسسه پاستور (Benno Schwikowski lab) ، فناوریهای Agilent (Annette Adler lab) و دانشگاه کالیفرنیا، سن فرانسیسکو (Bruce Conklin lab) است.
3.4. آنالیز شبکه
در ابتدا ما یک تحلیل و بررسی توپولوژیک از دو نوع شبکه ثبت اختراع مشارکتی را انجام میدهیم؛ تکنیکی که آنها را با اندازههای آماری مختلف مشخص میکند (Albert and Barabasi, 2002) :
- اندازهی شبکه: پوشش زمینه را نشان داده و تعداد گرههای و تعداد ارتباطات را گزارش میکند.
- اندازهی اجزاء: اجزاء شامل یک زیر شبکه مجزا در یک شبکه نامتصل است و بنابراین یک گروه مستقل در زمینه را نشان میدهد.
- تراکم[35]: تعداد تمامی اتصالات است تقسیم شده بر تعداد ممکن از اتصالات میان نقاط Wasserman and Faust, 1994) ).
-قطر شبکه[36]: فاصله بین دو گره است که بیشترین فاصله را از هم دارند (یعنی بلندترین "کوتاهترین راه" بین هر جفت گره در گراف).
-میانگین طول مسیر (یا میانگین فاصله) : میانگین طول کوتاهترین راه جفت گرهها (با جمع کردن طولهای همه، کوتاهترین راهها محاسبه میشود و سپس بر تعداد کل جفتهای گرهها تقسیم میشود)
-درجه: سادهترین نمایه توپولوژیک است، که مربوط به تعداد گرههای مجاور (یعنی مستقیماً متصل شود) به گره داده شده است (همچنین به آن همسایههای اولیه گفته میشود).
-درجه میانگین: میانگین تعداد اتصالاتی است که یک گره با دیگر گرهها دارد.
-میانگین ضریب خوشهبندی[37]: میانگین همه ضریب خوشهبندی گرههاست. یک تک ضریب خوشهبندی گره نسبت تعداد اتصالات بین گره و همسایگانش (گرههایی که مستقیماً به آن متصل هستند) به تعداد اتصالات ممکن بین آنهاست. ضریب میانگین شبکه ثبت اختراع مشارکتی گرایشهایی برای واحدهای تحلیل برای تشکیل خوشه موضعی نشان میدهد، با خوشههای موضعی متراکمتر، گرهها را نشان میدهد که به احتمال زیاد از همسایگان خود تأثیر میگیرد.
دوم، به دلیل تمرکز ما بر روی مرکزیت درباره قوانین فردی (در نمونه ما، شرکت ها) در شبکه، چند عامل مرتبط را اندازهگیری میکنیم (مانند درجه، نزدیکی، بینابینی[38] و دوری از مرکز[39])
درجه[40]: تعداد اتصالات مستقیمی که یک گره خاص دارد.
- دوری از مرکز: برای یک گره، با محاسبه کوتاهترین راه بین آن و دیگر گرهها بر روی گراف محاسبه میشود.
- نزدیکی[41]: برای یک گره، با محاسبه کوتاهترین راه بین آن و دیگر گرهها در گراف و جمع این مقیاسها محاسبه میشود. نزدیکی همیشه باید با دوری از مرکز مقایسه شود. یک گره با نزدیکی بالا به علاوه دوری از مرکز بالا به احتمال زیاد میتواند در مرکز گراف باشد (و بنابراین برای شبکه).
- بینابینی: یک شاخص محوری مشخص و آموزنده ارائه میدهد، و تعدادکوتاهترین راههایی که جفت گرهها را به هم وصل میکند (v1,v2) و از دیگر گره n میگذرد را حساب میکند.
از این مقیاسهای توپولوژی و پارامترهای مرکزی، میتوانیم ساختار جهانی شبکههای ثبت اختراع اشتراکی راشناسایی کنیم و به نقش شرکتها در مدل انتقال دانش فناوری نانو پی ببریم.
4.یافته ها
4.1. شرکتهای کوچک و متوسط به عنوان واسطه میان علم و صنعت در فناوری نانو عمل نمیکنند.
به منظور آنالیز شبکههای ثبت اختراع مشارکتی، ما میخواهیم بر روی شش دستهبندی فعالان تمرکز کنیم (دانشگاهها، مؤسسات غیر انتفاعی، مؤسسات دولتی، بیمارستانها و شرکتهای کوچک/متوسط و بزرگ/خیلی بزرگ) و سپرده گذاران فردی را حذف کنیم. جدول شماره 5 تعداد ثبت اختراع و ثبت اختراع نانویی مشخص شده برای این شش دستهبندی را در دادههای ما گزارش میدهد، و همچنین نشان میدهد که 63% ثبت اختراعهای نانو بهوسیلهی شرکتهای بزرگ/خیلی بزرگ، 16.4% بهوسیلهی دانشگاهها و 11% بهوسیلهی SMEها انجام میشود. شکل 1 شبکه ساختاری ثبت اختراع فناوری نانو را نشان میدهد، و جدول شماره 6 پارامترهای اصلی توپولوژی را به ما میدهد. در اینجا، گرهها نشانگر دستهبندیهای سازمانی هستند (دانشگاهها، مؤسسات غیر انتفاعی، مؤسسات دولتی، بیمارستانها و شرکتها) و روابط ثبت اختراع مشارکتی بین این نوعهای مختلف فعالان با خطوط پهنی که بازتاب قدرت اتصالات بین دو گره است را به هم متصل میکند. مقیاس توپولوژی شبکه نشان میدهد که شبکه سازمانی ثبت اختراع مشارکتی شامل یک قطعه متصل میشود. حداقل یک راه بین هر جفت گره در شبکه سازمانی ثبت اختراع مشارکتی وجود دارد. به عبارت دیگر، هر گونه فعال به طور مستقیم یا غیر مستقیم با فعالیتهای ثبت اختراع مشارکتی فناوری نانو بر روی دیگر گونههای فعالان تأثیر میگذارد. بر اساس تحلیل این شبکه، میتوانیم مشاهده کنیم که:
-شرکتهایی که در دستهبندی بزرگ/خیلی بزرگ هستند به طور عمده با دانشگاهها و سازمانهای غیر دولتی ثبت اختراع مشارکت دارند تا مراکز دولتی و SMEها. تحقیقات گوناگونی سازمانی[42] از پاندزا و همکاران [43] در خصوص شبکههای فناوری نانو نیز تأکید میکند که شبکههای تحقیقی فناوری نانو عمدتا بهوسیلهی سازمان دانشگاهی، سازمان تحقیقی و شرکتهای بزرگ تشکیل میشوند.
- ثبت اختراعهای مشارکتی SMEها با همه فعالان دیگر و در اکثر موارد با شرکتهای بزرگ/خیلی بزرگ انجام شده است.
دادههای ارائه شده در جدول شماره 7 این مشاهدات اولیه را تأیید میکنند. بیشتر همکاریهای ثبت اختراع در شبکههای سازمانی بین شرکتهای بزرگ پدید میآیند (61%) ؛ زمانی که آنها با دیگر گروهها همکاری میکنند، اغلب اوقات با دانشگاهها، مؤسسات غیر دولتی و SMEها است. بیشتر همکاریهای SME با دیگر SMEها (96%) و با شرکتهای بزرگ (3%) است. این نتایج اولیه نشان میدهند که طرح پیشنهادی 1 حمایت نمیشود: SMEهای نانو نقش مهمی در متصل کردن فاصله بین مؤسسات تحقیقی عمومی و شرکتهای بزرگ ایفا نمیکنند، و بنابراین نمیتوانند به عنوان فعالان اقتصادی مهم مرکزی در شبکههای نانو مورد توجه قرار گیرند. شرکتهای بزرگ، از طرفی دیگر، همکاری مستقیمی با مسسات تحقیقی عمومی به وجود میآورند.
4.2. شرکتهای بزرگ در شبکه پثبت اختراع مشارکتی فناوری نانو در مرکز قرار دارند.
شکل 2 فعالیت شبکه ثبت اختراع مشارکتی میان 3719 شرکت را نشان میدهد. مقیاسهای توپولوژی شبکه (جدول 8) نشان میدهد که شبکه شامل 3001 جزئیات متصل است و میانگین همسایگان کمتر از یک است. تراکم کلی شبکه خیلی کم است و 2865 گره مجزا وجود دارد (مجموعه c بر روی شکل) که در فعالیتها به وجود آمدهاند. تنها 854 شرکت (23%) با یکدیگر همکاری ثبت اختراع دارند (مجموعه ی A و B بر روی شکل). برای بهدست آوردن اطلاعاتی دقیقتر، تصمیم گرفتیم که تحلیل خود را بر روی اتصالات اصلی شبکه متمرکز کنیم (مجموعه A در شکل 2، به عنوان شکل 3 دوباره تولید میشود، شامل 533 شرکت است) و 2865 شرکت که هیچ همکاری با دیگر شرکتها نشان نمیدهند را ارزیابی کنیم (مجموعه C شکل 2) و 321 شرکت که فقط در شبکههای مجزا شرکت میکند (مجموعه B).
شکل 3 نشانگر شبکههای متصل اصلی هستند (مجموعه A در شکل 2) که اطلاعات آزمایشی 533 شرکت را به همراه دارد و دارای 1315 روابط ثبت اختراع مشارکتی است. مقیاسهای توپولوژی شبکههای اصلی ثبت اختراع مشارکتی شرکتها (همانطور که در جدول شماره 9 داده شده است) نشان میدهند که حداقل 1 راه بین هر جفت گره وجود دارد. به عبارت دیگر هر شرکت در این منطقه هسته شبکه به طور مستقیم یا غیر مستقیم در طی ثبت اختراع مشارکتی در واحدهای تحقیق و توسعه فناوری نانو اثر میگذارد. جدول 10 تعداد ثبت اختراع مشارکتی پرشده با 533 شرکت از این شبکههای اصلی را نشان میدهد. بیشتر فعالیتهای ثبت اختراع مشارکتی را شرکتهای بزرگ انجام میدهند.
با تحلیل و بررسی این شبکه، میتوانیم مشاهده کنیم که شرکتهای بزرگ/خیلی بزرگ بیشتر به دیگر شرکتها مرتبط هستند، در حالیکه شرکتهای کوچک/متوسط بیشتر محیطی هستند (همانطور که با رنگهای مختلف نشان داده شده اند) ، و اینها با پارامترهای مرکزی نشان داده شده در جدول شماره 11 مطابقت دارند. بر اساس شرکتها با 40 تا از بالاترین دوری از مرکز، ما میتوانیم مشاهده کنیم که فقط 8 تا از اینها (درجدول با رنگ زرد نشان داده شده اند) SME هستند، درحالیکه 32 تای دیگر شرکتهای بزرگ یا خیلی بزرگاند. اینکه همه شرکتها در شبکههای ثبت اختراع اشتراکی نزدیک به شرکتهای بزرگ یا خیلی بزرگ هستند نشان میدهد که آنها نقش مهمتری در مدل انتقال دانش فناوری نانو نسبت به SMEها دارند. این 32 شرکت بزرگ/خیلی بزرگ نیز دارای شاخص بینابینی بالایی هستند و نشان میدهد که ممکن است به عنوان دروازه بان[44] و یا متصلکننده در شبکههای فناوری نانو عمل کنند. بنابراین میتوانیم بگوییم که شرکتهای بزرگ/خیلی بزرگ به نظر میرسد که نقش مرکزی در تولید مشترک اطلاعات نانو را ایفا کنند، و طرح پیشنهادی 2 بر خلاف طرح پیشنهادی 1 به نظر میرسد که تأیید شده است.
5. بحث
این تحقیق مدل انتقال دانش را در فناوری نانو بررسی میکند و بر روی موقعیتهای شرکتهای کوچکتر و بزرگتر در این مدل متمرکز میشود. برای این کار، ما پایگاه دادهای از شرکتهای فناوری نانو میسازیم و تحلیل و بررسی شبکهای از همکاری واحدهای تحقیق و توسعه بین فعالان در این بخش انجام میدهیم. یافتههای ما نشان میدهند که، اولاً، SMEهای نانو نقش کلیدی در مرتبط کردن فاصله بین سازمانهای تحقیقی دولتی و شرکتهای بزرگ ایفا نمیکنند، دوم اینکه شرکتهای بزرگ این نقش مرکزی را در فرآیند همکاری تولید اطلاعات در فناوری نانو را بازی میکنند. مباحث زیر حول دو نکته مهم ایجاد شدهاند. ابتدا بحث میکنیم که چگونه مدل انتقال دانش در فناوری نانو از فناوری زیستی متفاوت است؛ دوم اینکه ما مفاهیم را در زمینه سیاستهای تحقیقاتی بهدست میآوریم.
5.1. مدل انتقال فناوری در فناوری نانو
مدل انتقال فناوری در فناوری نانو دارای SMEها و شرکتهای دانش بنیان نوپا با فناوری بالا به عنوان فعالان مرکزی اقتصادی نیست. در دیگر موقعیتهای نانو، آنها به عنوان پلی میان شرکتهای بزرگ و سازمانهای تحقیقاتی دولتی نیستند، بلکه به عنوان ارائه دهندههای ویژه خدمات/فناوری هستند. اگر در فناوری زیستی فرآیند انتقال اطلاعات بین سه دسته از فعالان تقسیم شود، سازمانهای تحقیقاتی دولتی که اطلاعات را تولید میکنند، شرکتهای کوچک که در تولید همکاری کرده و این اطلاعات را ترجمه میکنند و شرکتهای بزرگ که به بازارها نزدیکترند، درجریان و تولید اطلاعات در فناوری نانو عمدتاً در اتحاد بین مؤسسات تحقیقاتی دولتی و شرکتهای بزرگ هستند. درحالیکه انتقال اطلاعات موفق بین شرکتهای کوچک و بزرگ در فناوری زیستی به نظر حیاتی میآید. فرآیند همکاری تولید و انتقال اطلاعات در فناوری نانو مستقیماً بر اساس ارتباط و اتحاد مشارکتی بین شرکتهای بزرگ و سازمانهای تحقیقاتی دولتی است. فناوری نانو در میان شرکتهای بزرگ و در طول همان الگوهای دیده شده در اوایل مراحل میکروالکترونیک پیشرفت کرد، زیرا پیشرفت آن ملزم به نوعی از پایه اطلاعات زیاد و متنوع است که در شرکتهای بزرگ وجود دارد. بنابراین به نظر میرسد که مدل فناوری زیستی انتقال اطلاعات به عنوان استثنایی باقی میماند؛ چیزی که ممکن است ما به عنوان سازوکار جدید انتقال اطلاعات در نظر بگیریم برای فناوری نانو کارساز نیست و این مفاهیم مهمی برای ایجاد کنندگان سیاستهای دولتی است.
5.2. مفاهیمی برای مدل انتقال فناوری نانو
مدیران دانشگاه و مسولان انتقال فناوری اغلب تصور میکنند فرآیند انتقال فناوری لزوماً در سراسر فناوریهای مختلف شبیه به هم هستند. اما نتایج ما تفاوتی بزرگ بین مدلی که برای عمل کردن در فناوری زیستی پدید آمده و الگو در فناوری نانو را نشان میدهند. تفاوت قابل توجهی بین این دو در ارتباط بین دانشگاه، صنعت و در نقشهای مرتبط با SMEها و شرکتهای بزرگ وجود دارد. این تفاوتها باید بهوسیلهی انعطاف پذیری در سازمانهای پژوهشی دولتی و در سیاست متصدیان انتقال فن آوری لحاظ شود.
سرمایهگذاری عمومی در بخش فناوری زیستی به طور عمده راهی برای حمایت از ایجاد شرکتهای دانش بنیان نوپاست. بنابراین، برای ایجاد ارتباط میان دانشگاه و صنعت، سیاستمداران اروپایی سرمایه گذاریهای بزرگ در دسترس را به وجود آورد و برای تحریک ایجاد شرکتهای دانشگاهی خط مشیهایی معرفی کرد. بسیاری از دانشمندان و تحلیلگران (OECD, 2002, 2003) درباره خط مشیهای انتقال اطلاعات جدید صحبت کردهاند و در نتیجه، شرکتهای نوپا به عنوان مرکزیت در تحقیقات و سیاست نوآوری در کشورهای اروپایی قرار گرفت. در ایالت متحده ی آمریکا، Bayh-Dole Act در سال 1980 تغییرات قانونی و سازمانی قابل توجهی در فرآیند ایجاد شرکتهای دانش بنیان به وجود آورد که به دانشگاههای آمریکایی این اجازه را میداد که تعداد این شرکتها را افزایش بدهند. درحالیکه چنین طرحهای سیاسی در بالابردن انتقال فناوری و تجاری شدن فعالیتهای تحقیق و توسعه در زمینه فناوری زیستی موفق بودهاند، سیاستهای عمومی که فناوری نانو را حمایت میکنند نیاز دارند که به طور متفاوتی طراحی شوند و SMEها را به جای انتقال دهندگان فناوری به عنوان ارائه دهنده ویژه خدمات/فناوری در نظر بگیرند. به راستی، کار کردن در سطح نانو نیاز به تجهیزات ویژه، مدلهای شبیهسازی شده، مواد نسل اول، تجهیزات و نرم افزار دارد. همچنین نیاز به زنجیره فناوری نانو بهوسیلهی مجموعهای از ابزار که شامل میکروسکوپهای پروبی روبشی[45]، وسایل نانوساخت[46] وسیستمهای مدلسازی رایانهای میشود، حمایت میشوند. بر اساس استدلال روزنبرگ [47] (1992) ، تجهیزات علمی، میتوانند پژوهشهای پایین دستی را از نظر دستگاههای ویژه، مدلهای شبیهسازی شده و نرم افزارهای ویژه تغذیه کنند و مشابه این، نقشی است که واحدهای تحقیق و توسعه در فناوری نانو میتوانند بازی کنند؛ به طور معمول چنین عناصری بهوسیلهی شرکتهای کوچک توسعه یافته و تجاری میشوند. در میکروالکترونیک، دولت هم سازمان اصلی بود و هم منبع اصلی تأمین مالی پروژههای تحقیقاتی در مقیاس بزرگ بوده است که ارتباط مستقیم مشارکتی میان شرکتهای بزرگ و سازمانهای تحقیقاتی عمومی را ممکن میسازد. بیش از سه بیلیون دلار از پول دولتها در سراسر جهان برای توسعه ی فناوری نانو برای فرآیندی مشابه در طی دو سال گذشته تزریق شده است. آن دسته از الگوهای همکاری بین شرکتهای بزرگ و سازمانهای تحقیقاتی عمومی، از شکلهای قدیمی سازمانهای صنعتی به ارث رسیده است اما در این چارچوب، انتقال اطلاعات نسبت به فناوری زیستی چالشی متفاوت بوده است. شرکتهای بزرگ سهامهای سرمایههای فکری، دانش و تجربیات همکاری در ارتباط با فناوری را انباشتهاند و آنها را برای ارائه دادن پایگاه اطلاعاتی گسترده مورد نیاز در فناوری نانو بهکار میگیرند، بنابراین به نظر میرسد که سیاست گذاران باید به سوالات درباره اینکه چگونه بازیکنان میتوانند نقش خود را در انتشار فناوری نانو از دانشگاهها به بازار ایفا کنند توجه ویژهای داشته باشند.
6. نتیجهگیری
نقش این مقاله گسترش ادبیات کمیاب در فناوری نانو نسبت به بحث از نقشهای شرکتهای بزرگ و کوچک در مدلهای انتقالی فناوری است. ما یاری رسانیدهایم تا دریافته شود که مدلهای انتقال فناوری در نانو مشابه یا متفاوت از الگوهای انتقال اطلاعات فناوری زیستی یا صنایع میکروالکترونیک است. نتایج ما نشان میدهند که مدلهای فناوری نانو به میکروالکترونیک نزدیکتر است؛ جایی که شرکتهای بزرگ با سازمانهای تحقیقاتی دولتی ارتباط مستقیم ایجاد میکنند. SMEها در فناوری زیستی نقش مهمی دارند، اما چنین نقشی در ایجاد ارتباط در مدلهای نانو وجود ندارند، اما به عنوان ارائه دهندگان سرویسهای ویژه و فناوری عمل میکنند. این نتایج نشان میدهند که سیاستهای ویژه ابتکاری که به منظور تسهیل انتقال اطلاعات فناوری زیستی به کار گرفته میشوند برای بالا بردن نفوذ فناوری نانو مناسب نیست؛ جایی که انتقال اطلاعات بیشتر بر اساس الگوهای همکاری بین شرکتهای بزرگ و سازمانهای تحقیقات عمومی است که معمولاً برای فناوریهای مرتبط عادی و روزمره شده است.
لازم است برای ایجاد فرصت برای تحقیقات آینده به محدودیتها توجه کنیم. اولاً، متخصصان صنعت اشاره کردهاند که تمایل به ثبت اختراع در شرکتهای کوچک و متوسط به طور قابل توجهی کمتر از شرکتهای بزرگ است و شرکتهای کوچک از سازوکارهای ارزانتر حفاظتی IP مانند پنهانکاری، ساخت پایگاههای دانشی پنهان و یا مزیتهای شروع یک کار استفاده میکنند. یک مسیر تحقیقاتی متفاوت برای آینده میتواند شامل لحاظ کردن دیگر شاخصها مانند انتشارات اشتراکی[48] باشد. دوما، فناوری نانو به عنوان حوزهای بینرشتهای و ناهمگن مشخص شده است، بنابراین زیر رشتههای مختلفی میتواند در آن مشخص شود (تجهیزات نانو، مواد نانو، ابزار دقیق نانو، تجهیزات نانو زیستی، خدمات نانو، نانوساخت و غیره) و روش جذاب تحقیقی برای آینده میتواند بررسی کند که مدلهای انتقال فناوری تا چه حد برای این زیر رشتههای فناوری نانو متفاوت است.
منبع
C. Genet , K. Errabi, C. Gauthier, Technovation 32 (2012) 205–215.